سعید بهمنی

پس از انتشار تصاویری که از دو روز کاری بابا در مشهد منتشر کردم، با استقبال بسیاری از دوستان به ویژه همکاران پدرم رو به رو شدم. بنابراین، یک روز دیگر با پدر همراه شدم تا این بار در تهران و در وزارت علوم تحقیقات و فناوری به عکاسی بپردازم. همین‌جا از ابراز لطف همکاران گرامی پدرم تشکر می‌کنم. البته عکاسی با موبایل مشکلات خودش را دارد؛ اما من سعی خودم را می‌کنم و اصولاً بن بستی نمی‌شناسم. تصاویر را در ادامه ببینید.

برای دیدن تصاویر در ابعاد بزرگ‌تر و کامل‌تر بر روی آنها کلیک کنید

از آنجا که گزارش تصویری است؛ می‌روم سراغ اصل مطلب. برای دیدن تصاویر منتخب سفر نوروزی به ادامه مطلب بروید. سپس برای دیدن تصاویر در اندازه بزرگتر دو مرحله روی آن کلیک کنید.

دو تصوير در خانه؛ زمستان 1390

جلسه بعد از آمدن حاج دایی با کمی تاخیر شروع شد. داداش مهدی ابتدا با خواهش داداش محمد آیاتی از قرآن را تلاوت کرد و جلسه با نام و یاد خدا آغاز شد، بعد آقای محسن محمدی پور مقاله‌ای با موضوع خانواده ارائه داد و پس از ایشان حاج آقای شاکرین که سخنران جلسه بودند صحبت کردند، همه سراپا گوش بودند ولی

منزل حاج آقای بهمنی

ابتدا قرار بود جلسه اين ماه منزل حاج‌آقای اسدی برگزار شود، به پيشنهاد مادر و پی‌گيری بابا بالاخره قرار بر اين شد که جلسه منزل ما برگزار شود. طبق معمول عکاسی جلسه بر عهده‌ی من بود. کوشش کردم عکس‌های خوبی بگيرم،

صبح روز جمعه 5/ 3/ 1390 به همراه اعضای موسسه ولا منتظر عج به گرکان رفتيم. گرکان روستای مرحوم دکتر قريب بنيانگذار مدارس استثنائی در ايران يکی از روستاهای توابع شهر آشتیان است. پس از آن‌که با دوستان مؤسسه قرار رفتن به اردو را گذاشتيم، باخبر شديدم که عمو و عمه و دوست قديم و قوم و خويش جديد خود به همراه خانواده قصد سفر به روستاهای اطراف کاشان را دارند.

منزل آقای مسجدی

من ديگر عکاس رسمی جلسه‌ی فاميلی شده‌ام. عکس‌های فراوانی گرفتم. هنوز آن قدر خوب نشده، ولی بابا می‌گه اين عکس‌ها خاطره‌انگيزند. قرار است امسال داداش محمد مسئول جلسه فاميلی باشد. داداش پيش از همه‌ی ما به محل جلسه رفت تا همه کارهای لازم را انجام دهد. جلسه با صحبت ايشان شروع شد. داداش اعلام برنامه کرد.

منزل حاج‌آقاحسين يزدی

امروز با يک ساعت تأخير به جلسله فاميلی رسيديم. سخن‌ران جلسه حاج‌آقای مشی بود. توی اتاق جا نبود فقط بابا را با اصرار به درون خانه بردند و من و داداش علی و آقا مهدی محمدی روی فرشی که توی حياط پهن کرده بودند نشستيم. پس از سخنرانی آقای مشی، بابا مرا صدا زد و از من خواست که با موبايل چند تا عکس از جلسه بگيريم. داداش محمد برای فيلم‌برداری با کاروان راهيان نور به جنوب کشور و مناطق عملياتی رفته، بنابراين من به جای او گزارش تصويری جلسه بهمن‌ماه قم را بر عهده گرفتم.

روز جمعه نزدیکای ظهر بود که با داداش محمد به سمت دیواره‌های سمت راست کوه خضر رفتیم، همان جایی که روی صاف‌ترین دیواره اش نوشته «این الطالب بدم المقتول بکربلا» …

در ادامه تصاویر بیشتری مشاهده کنید.

کوه خضر نبی ع

گاهی جمعه‌ها به همراه بابا به کوه خضر می‌روم که با منزل ما فاصله چندانی ندارد.