بازدیدها: 5
امروز پايان يک مرحله و آغاز مرحلهای ديگر است. پايانی که ياد آن، دلتنگم میکند و آغازی که ياد آن، نگرانم میکند. آداب اين روز و اين لحظهها چيست؟ اين روز و اين لحظهها را چگونه سپری کنم؟
زمين چهار فصل است و هر زمين و زمانی فصلهايی دارد. فصلهايی که هر يک مرحلهای از زندگی را در زمين رقم میزند. اگر فصول و تحولات و حرکت و انتقال نبود، همه چيز در معرض رکود میبود. لازم است اين فصول را در زندگی خودت و ديگران بشناسی تا بتوانی آنها را به شايستگی مديريت کرده از آن عبور کنی و به عنوان يک مربی و مدرّس، به عبور ديگران از معبرها نيز کمک کنی.
احتمالاً زمانی که قرار بود آغازگر مرحلهای باشی که امروز به پايانش رساندهای، مشابه همين حالت را تجربه کردهای. البته کمی متفاوت، از نظر زمينههای ادراکی و مهارتهای عاطفی و رفتاری. هيجان و کنجکاوی در بارهی آنچه بايد در محيط جديد تجربه میکردی ورود به مرحلهی جديدِ آن روز را قابل توجه میکرد. شايد آن روز از کسی نمیپرسيدی که: «آداب سپری کردن لحظههای ورود به مرحلهی جديد چيست؟» يا دستکم اينگونه طرح پرسش نمیکردی.
علائم فرزانگی
امروز در حالی اين مرحله را سپری میکنی که از نظر شخصی بزرگتر و از نظر شخصيتی با برخی علائمِ فرزانگی و فرهيختگی همراه شدهای. حال که بزرگتر شدهای، به طور طبيعی، انتظارات ديگران از تو افزايش میيابد، چنانکه خودت نيز انتظارات بيشتری از خود داری. اينکه حتی سپری کردن اين لحظات را نيز در چارچوب آداب آن طلب میکنی، میتواند يکی از علائم فرزانگی امروز تو باشد. احتمالا دريافتهای که قطع هر مرحله آدابی دارد که آن را معنیدارتر و زيباتر میکند.
داستان خوف و حزن
البته داستان خوف و حزن ـ خوف از آينده و حزن از گذشته ـ داستانی است که با هبوط آدم (ع) به قاموس زندگی انسان راه يافت. هبوط آدم (ع) او را با استعداد خوف و حزن همراه کرد؛ ولی او با القای کلماتی از سوی پروردگار خود (1) به توبه و تبعيت از هدايت الهی رو آورد (2) و از شمول اين خوف و حزن خارج شد. فرزندان او نيز به همين روش از کمند خوف و حزن خواهند رهيد. البته آنچه «دلتنگی» و «نگرانی» ناميدهای با آن خوف و حزن تفاوت دارد، اگرچه شباهتهايی نيز با آن دارد؛ چرا که «دلتنگی» قرين «حزن» و «نگرانی» قرين «خوف» است. نمیبينی که «دلتنگی» در بارهی مرحلهای است که پشت سر گذاشتهای و به گذشته تعلق دارد و «نگرانی» در بارهی آغاز مرحلهای است که پيش رو داری و به آينده تعلق دارد. اگرچه آن حزن به علت فاصله گرفتن از قرب الهی و آن خوف برای ترس از تبعيد و آثار مترتب بر آن است که ماجرای ديگري است، ولی اين حزن برای فاصله گرفتن از چيزهايی است که تا اندازهای با آنها انس گرفتهای و نگرانی برای ورود به عرصهای است که انتظارات بزرگتر و جدیتری وجود دارد و تو نمیدانی که آيا اِستوا (3) و استقامت (4) لازم برای تأمين آنها را فراهم کردهای يا نه؟ چهبسا، با همهی رشد و رشادتهايی که به دست آوردهای در مواردی اطمينان داری که توانايی و آمادگی لازم را نداری.
انسها و عاطفهها
چهار سالی که گذراندید، با انس و عاطفههايی همراه شده است. افرادی از همکلاسیها، مسئولان، مربيان و ديگران. کسانی که در اين چند سال به نوعی با آنها در تعامل بودهايد. به طور طبيعی اين انس و عاطفهها در بارهی برخی به اندازهای عميق شده است که طبعاً دلتنگیهايی به دنبال دارد. برخی از اين دلتنگیها میتواند در فراق ارزش، تعالی و محبت کسانی باشد که از آنها فاصله میگيريد. دوستانی که امين، نجيب و متدين بودند، مسئولانی که با کرامت و لطف خدمات کريمانهی خود را تقديم کردند و مربيانی که توفيق خوشهچينی از معرفت آنان را يافتید. اين کاملاً طبيعی است؛ اگرچه شدت و ضعف اين احساس میتواند با همراهی عوامل متعدد متفاوت باشد؛ حتی برخی خصلتهای کودکانه میتواند آن را شديد و ناپايدار کند يا برخی خصلتهای فرزانگی و فرهيختگی آن را مانا و بادوام سازد. با اين همه، معمولاً اين نوع احساس با گذر زمان تعديل و منطقی شده و مرور ايام و استيناسهای جديد آنها را در گوشهای از ضمير انسان بايگانی خواهد کرد. اثرگذاری شگفت زمان تا آنجاست که چه بسا ممکن است، با گذشت زمان حتی نام کسانی را که اکنون تصوير واضحی از آنان در ذهنتان نقش بسته و فاصله گرفتن از آنان دلتنگتان میکند، از ياد ببرید و بعدها حتی به زحمت بتوانيد گوشهای از خاطرات مربوط به آنها را به خاطر بياوريد.
تدارک ارتباطی منظم و منطقی با دوستان، مسئولان و مربيان، حتی از طريق وسايل ارتباطی میتواند زمينهی تداوم ارتباط و تعامل با آنان را فراهم کند؛ ولی مديريت اين ارتباط بسيار مشکل بوده و نظم و ظرفيت ارتباطی بالايی را طلب میکند. برای مثال، کسی را میشناسم که ارتباطات خود را با همهی بستگان نسبی و سببی به گونهای مديريت میکند که میتوان او را دارای شکوفاترين ارتباط در ميان ارحام و بستگان دانست. او برای اين منظور، به طور منظم به ملاقات بستگانی میرود که با وی در يک شهر اقامت دارند و از طريق تلفن با ديگرانی که در شهرهای ديگر اقامت دارند تماس میگيرد. اين اقدام منظم سبب شکل گرفتن سامانهی ارتباطی منظمی با محوريت وی در خانواده شده است. او به اين رفتار اهميت میدهد و هزينه لازم را نيز بابت آن پرداخت میکند؛ هزينهی صرف وقت، تلفن و … . (5) در اين سامانهی ارتباطی ارحام در اولويت نخست و سپس دوستان و ديگران قرار دارند.
آيندهی ناشناخته
قابل توجه آنکه اکنون حتّی مشکلات و غم و غصههايی را که به آنها عادت کرده بودی، از مشکلات و مسائل ناشناختهای که احتمالاً برايت پيش خواهد آمد، آشناتر و قابل تحمّلتر به نظر میرسند. مشکلاتی که در محيط جمعی اخير و دور از خانه با آنها سازگار شده و بسا با آنها انس گرفته و به نوعی کنار آمده بودی؛ اختلاف سليقهها، حسّاسيتهای جورواجور و برخی درگيریهايی را که در تعامل با همراهانت در اين اردوی چند ساله تجربه کردی. کش و قوسهايی که تا مرز قهر و آشتی نيز پيش میرفت. گويی قانون نانوشتهای وجود دارد که ممکن است اين مشکلات و مسائل به مشکلات و مسائل اجتماعی بزرگتری در آيندهی که چندان آن را نمیشناسيمش تبديل شود. به هر حال، همه يا بيشتر مشکلات و مسائلی را که در اين مدت داشتهای از سر گذراندهای و اکنون يک بار ديگر مؤلفههای تعامل اجتماعی تو در آستانهی تغيير است. معمولاً ورود به آستانهی تغيير و تحول انسان را نگران میکند.
اين نگرانی نيز معمولاً در مواجهه با واقعيتِ آنچه در انتظارش بودهای تعديل شده و چون گذشته با آنها سازگار میشوی.
چشمانداز مسئوليتهای فراتر از توان
به ويژه اگر احساس کنی در آينده مسئوليتهايی فراتر از توان و طاقت تو بر دوشت میگذارند. در اين صورت، از آينده اندکی خائف میشوی. امروز ديگر همان انتظارهای چهار سال پيش را از تو ندارند. امروز به عنوان دانشآموختهی حوزهی علميهی قم شناخته میشوی که بايد به ايفای نقش در ترازی به مراتب بالاتر از گذشته بپردازی؛ نقشهايی که از کمتر کسی انتظار میرود. برخی همهی حالات تو را زير نظر دارند تا ببينند حضور در بزرگترين مرکز علمی تشيع در جهان تو را به چه سطحی از نمودهای عاطفی، گفتاری و رفتاری رسانده است. اين کاملاً طبيعی است. به طور قطع در تو و ديگر همراهانت تغييراتی ايجاد شده است؛ اگرچه ممکن است اين تغييرات برای خودِ شما محسوس نباشد، ولی ديگران به راحتی میتوانند نمودهای شما را با چهار سال گذشته مقايسه و تفاوتها را درک کنند. به هر حال، احتمالاً همهی مسئله اين است که حوزهی مسئوليت آينده ناشناخته است و اين نگرانیهايی را سبب میشود.
اگر با مسئوليتهايی فراتر از توان خود مواجه شدی، هرگز باری به هر جهت عمل نکن، با خودت و ديگران صادق و صريح باش. مسئوليتپذير باش، ولی فقط به اندازهای متعهد شو و مسئوليت بپذير که توان آن را داری نه بيش و نه کم. در اين صورت هيچ مسئوليتی تو را خائف نخواهد ساخت. مسئوليتهايی بپذير که کفايت لازم برای ايفای نقش آن را داشته باشی. هرگز از اينکه ممکن است ديگری نقش تو را به عهده گيرد، دغدغهمند نشو. يقين بدان که تو زمينههايی پيش رو داری که منحصراً از آنِ توست و هيچکس نمیتواند مسير رشد تو را به خود اختصاص دهد. البته رشد و تعالی همواره در گِروِ اموری کليشهای نيست که ما با اصرار ورزيدن بر آنها اميدِ رسيدن به حاشيهای امن يا سبقت از ديگرن را داشته باشيم. بنابراين، با اقتصاد و درايت کافی به مسئوليتهای پيش رو بپرداز. کوشش کن هيچ گام سستی در اين راه برنداری. گامهای استوار و صادقانه از هر گام بزرگ و نااستواری بهتر و مبارکتر است. تو جز قدم صدق برندار. (6)
موفق باشی
مطالب مرتبط
به پایان آمد این دفتر (جشن فارغالتحصیلی)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشت:
1 ـ «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ » (بقره (2)، 37).
2 ـ «فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ » (بقره (2)، 37)؛ «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره (2)، 38).
3 ـ«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ في وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً» (فتح (48، 29).
4 ـ «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ» (فصلت (41)، 30)
5 ـ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿آل عمران (3)، ٢٠٠﴾
6 ـ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ (يونس (10)، 2)
![]() |
سپتامبر 20th, 2011 at 6:51 ب.ظ
سلام
مطالب باعث برگشتم به عقب و تفکر به آینده شد و نتیجه گرفتم که:
داستان خوف و حزن می تواند با فرمول تقوا و یاد خدا دیگر وجود نداشته باشد، چون تقوا باعث بی باکی و یاد خدا باعث نشاط در کار است.
باید این فرمول را بیشتر در وجود خود تقویت کنم تا بیشتر به نتایج اش برسم، انشاالله
التماس دعا