بازدیدها: 3
برخی هنگامی که با احساس بنبست مواجه میشوند، ذهن خود را به عوامل ناشناخته معطوف میکنند. اين احساس زمانی رو به شدت میگذارد که رابطهی مطلوبی را در حال تخريب و فروپاشی ببينند، بهويژه اگر رابطهی محبتآميز و يا دستکم معمولی ميان دونفر مانند زن و شوهر دستخوش تلاطم شده، طرفين راهی برای بازگشت به وضعيت مطلوب نداشته باشند. در اين صورت سادهترين راه آن است که تقصيرها به گردن عواملی ناشناخته مانند سحر و جادو و دعا و … انداخته شود. معمولاً در اين وضعيت در معرض اموری از درون و بيرون هستيم که ذهن ما را از عوامل طبيعی به سوی عوامل فراطبيعی منحرف میکند:
1 ـ کاهش توانايی تحليل انسان به دليل مشکلات عاطفی و مانند آن
2 ـ افزايش تمرکز بر ضعفها و عيبهای احتمالی طرف مقابل به دليل وجود زمينهی خودپسندی (تزکيهی نفس = خود را مبرّا دانستن)؛
3 ـ تشديد زمينههای فرافکنی در نفس
4 ـ تحليلهای کمخردانه برخی اطرافيان
بسياری از ما بيش از هر چيز عوامل شکست و نابسامانی را در بيرون از خود جستوجو میکنيم و همين فرافکنی سبب میشود از تحليلهای «صد من يک غاز»ی که حوادث را به پديدههای بيرونی و به ويژه به عوامل ناشناخته و رمزآلود ربط میدهند، استقبال کنيم. اين استقبال سبب فاصله گرفتن از تحليل درست و طبيعی مسئله میشود؛ تحليلی که اگر درست و هوشمندانه باشد، فرصت لازم برای حل و برطرفکردن مشکل را فراهم میکند. حتی اگر کسی که در معرض چنين مسائلی قرار دارد، به اندازه لازم چابک و ورزيده باشد و گرفتار هيچيک از امور چهارگانهی يادشده نشود، قادر خواهد بود مسئله را پيش از آنکه استقرار يابد، شناسايی کرده، مانع از شکلگيری و بروز پيامدهای آن شود.
وقتی نتوانی مؤلفهها و عوامل شکلگيری مسئله را بهدرستی شناسايی و تحليل کنی و به هر دليل نشانیهای غلط را دنبال کنی، حتی توانايیهايت هم به کار نخواهند آمد و فرصتهای بسياری را از دست خواهی داد.
![]() |